...

[بر سرِ کوی وصالش سرِ کاریم هنوز...][...اُرشُدنا الی الطّریق و اَوقفنی علی مراکزِ اضطراری]

...

[بر سرِ کوی وصالش سرِ کاریم هنوز...][...اُرشُدنا الی الطّریق و اَوقفنی علی مراکزِ اضطراری]

بایگانی

ترس از تکرار

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۰۵:۲۲ ب.ظ

بسم الله

ترسِ بزرگِ من از تکرار بوده و هست... تکراری که می تواند بسیار بسیار حکمت آمیز و درس آموز باشد و در عینِ حال خیلی خیلی ویران گر و نابود کننده!... در داستان ترس از تکرار مهم ترین بخش آن برای من ترس از تکرارِ کلمات و مفاهیم است... اصلاً من کاری ندارم که دنیا تسلسلِ یک سری کلمات و مفاهیم است و اساساً امتناعِ این تسلسل محال است... چون شدیداً باید معتقد بود که دنیا اینقدرها هم کوچک نیست... کلمات هر چند محدودند ولی بطن دارند... پس ریشه ی ترس مشخص شد... اصلاً ترس از تکرار نیست...! ترس از ماندن و ماسیدن و سرسره بازی کردن روی کلمات است... مثلِ هاکی بازی کردن روی دریاچه ی یخ زده... ماندنِ روی سطح و سُر خوردن... یخِ کلمات را نشکستن و به درونِ مفاهیم و واژه ها نرفتن... و تاویلی و باطنی گرا نبودن و تکیه کردن به بازی و ظاهر و تکرار و پلاسیدن برای خود و دیگری... رسالتِ شاعر و نویسنده ی معاصر همین است...؟؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۲/۰۱
مصطفی عمانیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی