روشنفکر (عالم بی عمل )
آیا ما حق نداریم سخن بگوییم؟ چون که هنوز علم را به حد آنها که عالمند نرسانده ایم و تا سالها باید گوشمان شنوای هجویات مودبانه و لغات ورق پیچ اهل فضولات علمی بماند، چرا که در راه تفکر طفلیم و راهی به مباحثه ی علمی نداریم و هنوز حقیقتی را از این هستی بی کران آن چنان که باید درک نکرده ایم و اگر هم ادراک کرده ایم مطابق با ادراک آن آقایان به اصطلاح ساینتیست نبوده است و نه گفته ی اسلام را می دانیم، نه گفتمان انقلاب را .
انگار این حرف ها بازیچه ای شده است در ذیل بحث های پر طمطراق به ظاهر علمی که صبر هر صاحب حلمی را سرریز می کند . البته که کتمان مراتب علمی را نمی توان کرد و البته که تکامل معرفت بشری را نادیده نمی توان گرفت . ما هم هنوز در ابتدای راهیم ولی این ابتدا به انتهایی که روشنفکران دینی رفته اند و می خواهند ما را هم به صد ناز و کرشمه بکشانند ، ختم نخواهد شد. آن اساتید بهتر است در کنج دانشگاه ها و آکادمی های غربی و در ذیل کرسی های اسلام شناسی به رفو کردن لایه ی ازن بپردازند تا بار دیگر فرشته ی وحی پیامبری را به مشاعره دعوت نکند ، نکند پروژه ی اصلاحات به مصلحت بیافتد و جامعه ی مدنی به مدینه مبدل شود .
اعتراف می کنم که علم اساتید بسیار زیاد است ولیکن چه فائده که فرسنگ ها از عملشان جلو زده است و همچون منی حداقل به این امیدواریم که هنوز نه علم زیادی داریم و نه عمل چندانی که فاصله ای بینشان باشد و می توانیم با فراغت بیشتری نقد عالمان بی عملی کنیم که " مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا .... والله لایهدی القوم الظالمین "
روشنفکران دینی گروهی تعریف شده اند که هنوز با انقلاب و صاحب آن پیمان اخوت نبسته، ادعای ارث می کنند. اصلاحات را هم چون جغجغه ای تبدیل کرده اند که تا جوان همواره معترض و متمایل به غرب گریه اش درآمد ، ساکتش کنند که : کوچولو این صدایی که میشنوی ( جغجغه ی اصلاحات) صدای جمهوری اسلامی ایران نیست، صدای ...
"اصلاحات در جامعه ما از راه اصلاحات دینی می گذرد . یعنی فکر مردم دیندار باید تحولاتی پیدا کند ." این قسمتی از مصاحبه ی به قول دوستان پدرخوانده ی اصلاحات است ( ضمیمه اعتماد – پنجشنبه 88/1/27 ) .
گفتم که عالمان بی عمل همچون زنبور بی عسل ، مجبورند به جای عسل خالص ، شکر به خورد مردم بدهند. ایشان که حدود بیشتر از یک سال پس از دوی خرداد 76 و در بحبوحه ی تعطیلات مطبوعات در رنجنامه ای به " ناخدای کشتی جامعه مدنی " هشدار داد که " تکیه آن به که به این بحر معلق نکنیم ". حتماً با علم و استدلال خویش و به کمک سازمان هواشناسی فلسفی غرب (با مدیریت کارل پوپر) اینگونه یقین کرده بودند که بحر معلق جمهوری اسلامی ( یا انقلاب اسلامی ) دیگر شرایط ادامه ی مسافرت کشتی جامعه مدنی را ندارد و لابد چاره ی کار کودتاست نه اصلاحات!! هرچند ناخدا عاقل تر ازاین حرفها بود که حرف ملوان بی تجربه ای را باور کند و به راه خود تا هفت سال دیگر ادامه داد و خواهد داد...
و اکنون دوباره حرمت علم خود را شکسته اند و عمل را رها کرده اند، گویا در این آب گل آلودِ قبل از انتخابات ماهی سبز رنگی دیده اند که بتوانند صید کنند غافل از اینکه ماهی از آب بیرون پریده است!؟
؟ابراهیم در آتش افتاد با اعتقاد خودش افتاد توی آتیش که من که کاری نکردم وفقط به خدای واحد توانا و حکیم وعلیم وحلیم ایمان دارم پس براثر اعتقاد راسخ خودش از آتش نترسید ورفت و نسوخت و جان سالم به در برد یا وسایل ضد آتیش داشت ما که ندیدم چطوری رفت توی آتیش ؟ هر چی گفته شده روایت های اسرائیلی است که گفته شده راست یا دورغ هرچی رسیدن برای خراب کردن وبه تحریف کشاندن همه ادیان کردند که فقط خودشون قوم برتر از همه نظر در جهان باشند که هستند ما هم دائم دنبال این هستیم که خدا اصلش وجود دارد یانه ؟ همش فتنه های اسرائیلی ها رو باید دنبال کنیم و نقشه های اونارو اجرا کنیم که یک دفعه وقت آزاد نیاریم و فکر کنیم به منافع اونا صدمه بزنیم .همیشه به یک کاری مارا مشغول کرده اند. همه ملت هارا براشون برنامه سرگرم کننده دارند. من این مطلب را که می گم برای خودم مشکل ایجادمی کنم فقط .سعی کنیم برای همه چیز و از همه چیز سوال کنیم چرا ؟ این طور شده یا چرا این طور هست ؟