مدتی این مثنوی تاخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
لغت ها و زبان در بهترین حالات نمی توانند بیانگر اعماق وجودی گوینده یا نویسنده باشند و حتماً وجود همین محدودیت ها بوده است که ویتکنشتاین را به فکر تالیف فلسفه ی تحلیلی انداخته است. این امر بیش از اینکه مبتنی بر ساختارهای زبانی باشد به بی کرانگی وجود انسان و بعد دیگر و ناپیدای وجود او برمیگردد، اما با چه ابزاری می توان نهایت استفاده از پتانسیل های زبان و بیان را برای بازتابیدن مشهودات وجودی انسان داشت؟
این را گفتم که بگویم حرفها بسیار است ولیکن در دل. که اگر بر زبان جاری شوند ، دنیا رنگ و بوی دیگری می گرفت.
حرفها زیادند ، خصوصاً در این زمان که حرف زدن سخت ترست و شاید سکوت علامت رضاست ... شاید!