- ما داریم توک می زنیم به معارف و لذاست که سرگردانی و روزمرگی داریم.
- مساله این است که (نه همه ی مساله) حقیقت را می یابیم اما می خواهیم آن را دور بزنیم. می خواهیم راه را سخت و پیچیده کنیم. بی معنا!
- تکنولوژی مدرن و بالاتر از آن تمدن مدرن، نظام سلوک را مختل کرده است. از مهم ترین اختلالاتی که به تبع مدرنیته بر بشر عارض شده غفلت از تکلیف است و در جایی دیگر سرگردانی در تشخیص تکلیف.
- بزرگی می گفت، خُرده علم ریشه ی انحرافات فکری و عقیدتی است. آنها که با چند خط خواندن گویا دائر مدار عالم اند، راه گشا نیستند، راه بندانند.
- وقتی شاعرانِ فارغ از تغییر و تحولات روزمره و عزلت نشین، نیستند و شاعرانِ کنش گرا و متعهد به سیاستِ روز، هستند... بهتر که بگوییم شاعران مرده اند و شعر در تاریخ مدفون شده است... و با مرگ شاعران، جامعه را هرج و مرج خواهد گرفت. شعر دستمال کاغذی نیست که مصرف روزانه داشته باشد... شعر بی مصرف است و بزرگی اش در همین معناست که به کار روزمرگی و سود و زیان و عقل معاش نمی آید. وقتی هرکسی چراغی افروخته و سازی به صدا در آورده و منبر و حلقه ای راه انداخته کوی شاعران در خاموشی است...
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زانکه ز گفتگوی ما گرد و غبار می رسد